تاریخچه بیوفیدبک
نیل میلر (Neel miller)، روانشناس و دانشمند علوم عصبی که در اواسط قرن بیستم در دانشگاه ییل (Yale) کار میکرد، به عنوان پدر بیوفیدبک مدرن شناخته میشود. او در جریان یک اتفاق هنگام انجام آزمایشهای خود روی موشهای صحرایی درباره شرطیسازی کلاسیک، موفق به کشف اصول اولیه بیوفیدبک شد. او و تیمش فهمیدند که با تحریک مرکز لذت در مغز یک موش فلج به وسیله الکتریسیته، امکان این وجود دارد که بتوان آنها را برای کنترل آثار متفاوتی از جمله ضربان قلب، فشار خون، دمای بدن و… آموزش داد. تا آن زمان متخصصین اعتقاد داشتند که فرایندهای فیزیولوژیک (مانند ضربان قلب) منحصراً در کنترل دستگاه عصبی خودمختار میباشند.
دکتر المرگرین (Elmer Green) بعضی تحقیقات ریشهای روی محدوده خودتنظیمی (self Regulation) انسان در فرایندهایی که بطور طبیعی با ذهن ناهشیار کنترل میشوند انجام داد واین تکنیکها را با موفقیت در درمان سردردهای میگرنی و فشارخون بالا به کار برد.
بیوفیدبک اطلاعاتی از فعالیت های زیستی ویژه ای که در دسترس مغز است را فراهم می کند. هنگامی که مغز اطلاعاتی درباره خود و بدن (از قبیل اینکه چه طور به استرس واکنش نشان می دهد و چطور می تواند به وضع آرامش بازگردد) دریافت می کند، می تواند از این اطلاعات برای بازگشت بدن به حالت تعادل استفاده کند، بنابراین اثرات ناشی از تنش را فرونشاند.
بیوفیدبک روش درمانی است که با بکارگیری ابزارهای الکترونیکی اطلاعاتی را در مورد اعصاب و عضلات و فعالیت های خودموختار بدن اندازگیری و پردازش می کند و در قالب فیدبک صوتی یا تصویری به بیمار و پزشک معالج وی نشان می دهد
برای بیماران، دستگاه بیوفیدبک به عنوان نوعی حس ششم عمل می کند، که به آنها اجازه می دهد تا فعالیت های درون بدن خود را بشنوند و ببینند. یکی از انواع دستگاه هایی که به طور معمول استفاده می شود، گرفتن سیگنال های الکتریکی در عضلات است. این ماشین این سیگنال ها را به شکلی که برای بیمار قابل درک باشد ترجمه می کند: شاید به صورت چشمک زدن نور لامپ یا فعال شدن بوق هر زمان که کشش عضلات بیشتر می شود باشد. اگر بیمار بخواهد کشش عضلات را تعدیل نماید، باید سعی کند که چشمک زدن نور یا بوق زدن را کم کند.
برای مثال، محققان دریافته اند که فردی که به یک ابزار نشان دهنده ی فشار خون متصل است می تواند یاد بگیرد که فشار خون را به راحتی با تمرکز بر روی مشاهده افت فشار در شماره گیر، کاهش دهد. اگر از فرد پرسیده شود که چطور این کار را انجام داده است، وی قادر به به زبان آوردن آنچه که اتفاق افتاده نیست، یا ممکن است بگویید: من فقط سعی کردم آرام باشم.
همانطور که یک نفر می داند چه طور دوچرخه سواری کند یا رانندگی خودرو یا بازی تنیس، این فرد حال می داند که چه طور فشار خونش را کاهش دهد. بخشی از اطلاعات از مغز حاصل می شود و بخشی فیزیکی است. سنتز هر دو نوع اطلاعات به ما امکان اجرا می دهد و ما این سنتز را از آزمون و خطا، تجربه و تمرین کسب می کنیم.
به یاد داشتن اینکه تجهیزات مورد استفاده در ترجمه سیگنال های بدن به سیگنال های سمعی- بصری، تغییری ایجاد نمی کنند اهمیت دارد؛ تغییر زمانی رخ می دهد که فرد از اطلاعات حاصل از دستگاه استفاده نماید. دستگاه های بیوفیدبک تنها یک ضرورت موقت برای تمرین و یادگیری هستند، زمانی که ما بدانیم چطور تغییر ایجاد کنیم، ابزارها کنارگذاشتی می شوند.
بیوفیدبک در درمان طیف وسیعی از شرایط عصبی و عضلانی مثل اختلالات ماهیچه لگن (بی اختیاری ادرار فوری و فشاری، بی اختیاری مدفوع، واژینیوسموس، یبوست، و مقاربت دردناک)، ضعف ماهیچه ها بخاطر سکته، دندان قروچه، دردردهای تنشی، مشکلات معده ای- روده ای مثل سندرم روده تحریک پذیر، حالت تهوع و استفراغ موثر است. این درمان عمدتاً در بیماری هایی به کار برده می شود که داروها در درمان موفق نیستند.
بیوفیدبک :
1 دیدگاه
بسیار عالی, ممنون از مطالب پر بار و اطلاعاتی که در اختیار ما قرار میدید.